- پخت کردن
- پختن طبخ کردن (این نانوایی پخت نمی کند)
معنی پخت کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- پخت کردن ((پُ. کَ دَ))
- پختن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پخج کردن
له و بازمین یکسان کردن برابر و مساوی کردن با
کامل کردن با تمام رساندن، مهیا کردن کسی برای اجرای عملی
هموار و مسطح کردن
حواس کسی را مختلط کردن
فرود آوردن
روی بر گردانیدن، گریختن، فرار کردن
پهن کردن، پراکنده کردن، توزیع کردن
دور افکندن، انداختن کسی یا چیزی از بالا به پایین یا از جایی به جای دیگر
تکیه دادن به چیزی، برگشتن، رو گردانیدن، پشت به میدان جنگ کردن و گریختن از پیش دشمن
پایین آوردن، فرود آوردن، پایمال کردن، خوار کردن، زبون کردن
برهنه کردن عریان ساختن، گرفتن دزد و رواهزن همه اموال و البسه کسی یا کاروانی را
لباس های کسی را از تنش درآوردن، برهنه کردن، کنایه از غارت کردن اموال کسی
Diffuse, Broadcast, Disseminate, Emit
Harden, Stiffen
транслировать , распространять , распространять , излучать
закалять , затвердеть
senden, verbreiten, aussenden
verhärten
транслювати , поширювати , поширювати , випромінювати
загартовувати , затвердіти
nadawać, rozpowszechniać, emitować
utwardzać, stwardnieć
广播 , 扩散 , 散布 , 发出
使变硬 , 变硬
transmitir, difundir, disseminar, emitir
endurecer
trasmettere, diffondere, disseminare, emettere
indurire
emitir, difundir, diseminar